28 06 1983 4845122 شناسه:

تفسیر سوره رعد جلسه 50

دانلود فایل صوتی

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿و َالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلاَنِيَةً وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَيٰ الدَّارِ (22) جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَابٍ (23) سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَيٰ الدَّارِ (24)﴾

بعد از اينكه فرمود حق در هر قلبي رسوخ كرد آن قلب لبيب و داراي لب و مغز مي‌شود سيرة عملي اولوالالباب را بيان فرمود كه اولوالالباب از لحاظ عمل چه مي‌كنند هشت يا نه صفت از صفات اولوالالباب را كه سيرة عملي آنها بود بيان فرمود آن‌گاه پاداش و نتيجة اين اوصاف ثمانيه را ذكر مي‌كند مي‌فرمايد پايان اين دار به نفع آنهاست يعني اين دار دنيا پاياني دارد كه پايان به كام اينهاست عاقبت اين دار براي آنهاست و اينكه عاقبت اين دار براي آنهاست تفصيلاً بيان فرمود ﴿جنات عدن﴾ بهشتهايي است باغهايي است كه قرارگاه كه عدن است قرار است آنجا معدن رفاه است نه تنها خودشان در اين بهشت و جنتها به سر مي‌برند بلكه بستگان با ايمان اينها هم با اينها محشورند كه از اين لذت انس هم استفاده مي‌كنند منتها فرمود بستگان مؤمن اينها نه هر بسته‌اي ﴿و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم﴾ اين كريمه هم پدران را تشويق مي‌كند به تربيت اولاد صالح و هم فرزندان را تشويق مي‌كند به پيروي از آباي صالح اگر اينها بخواهند در قيامت باهم باشند چاره‌اي جز صلاح نيست اين‌طور نيست كه اگر يك كسي پدر خوب داشت بعد از مرگ او را ببيند شايد اصلاً نبيند و اين‌طور نيست كه اگر كسي پدر خوب داشت براي هميشه به فراق او مبتلا باشد در صورتي كه خودش صالح باشد به او مي‌رسد پس جمع اقرباي با ايمان يك نعمتي است در كنار ديگر نِعَم كه خداي سبحان  هم اوليا را با اين بيان تشويق كرد به تربيت فرزندان صالح و هم فرزندان را تشويق كرد به تبعيت از آباء صالحين ﴿و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب ٭ سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار﴾ رابطه‌اي كه ملائله با انسان دارند همان‌طوري كه ملاحظه فرموديد رابطة محبت است و رابطة ولايت در دنيا و همچنين رابطة خدمت است و ولايت و محبت در برزخ و قيامت در دنيا فرشتگان براي مؤمنين طلب مغفرت مي‌كنند حتي حاملان عرش خدا كه جزء مهمترين فرشتگان عالَم‌اند حاملان عرش هم براي مؤمنين طلب مغفرت و آمرزش مي‌كنند و ديگر فرشتگان در حالت برزخ به مؤمنين مي‌گويند ما اولياي شما بوديم در دنيا و آخرت ﴿نحن اولياؤكم في الحياة الدنيا﴾[1] پس مؤمن در حيات دنيا داراي اوليائي از ملائكه است و اين ملائكه اوايل ولي اويند تا او را بپرورانند اگر مؤمن بالا آمد هم سطح فرشتگان شد فرشتگان اولياي اويند يعني احباي اويند و اگر از اين مرحله گذشت جزء انسان كامل شد فرشتگان خدمتگزاران انسان كامل‌اند كه ﴿فسجد الملائكة كلّهم اجمعون﴾[2] در برابر اين انسان كامل خاضع‌اند و ساجد پس ملائكه با مؤمنين در تمام شئون چه در دنيا چه در برزخ چه در قيامت ارتباط دارند منتها رابطهٴ دنيا و يك مقداري از رابطهٴ برزخي بيان شده اما تتمهٴ اين بحث كه رابطهٴ برزخي اينها و رابطهٴ قيامت را بيان مي‌كند الان ملاحظه مي‌فرماييد اينكه فرمود ﴿و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب﴾ براساس آنچه كه قبلاً خوانده شد كه ملائكه اولياي مؤمنين‌اند ولي موليٰ عليه خود را هرگز ترك نميهكند سيما عند الخطر و مهمترين خطر همان خطر احتضار است كه مرگ تامه است در ال احتضار فرشتگان به بالين مؤمنين حاضر مي‌شوند اين را در سورهٴ نحل بيان فرمود در سورهٴ نحل آيهٴ 32 اين‌چنين مي‌فرمايد ﴿جنات عدن يدخلونها تجري من تحتها الانهار لهم فيها ما يشاؤن كذلك يجزي الله المتقين﴾[3] متقين چه كساني‌اند؟ ﴿الذين تتوفيٰهم الملائكة طيبين﴾[4] متقين كساني‌اند كه طيب مي‌ميرند در حالي كه طيب‌اند فرشتگان ارواح اينها را قبض مي‌كنند ﴿الذين تتوفيٰهم الملائكة﴾[5] در حالي كه اينها طيب‌اند ﴿يقولون سلام عليكم﴾[6] در حال احتضار فرشتگان به بالين متقين حضور پيدا مي‌كنند و به آنها سلام مي‌گويند ﴿سلام عليكم﴾[7] طيب به انساني مي‌گويند كه آلوده نباشد به غير در برابر خبيث خبيث چيزي است كه تيره است و ناخالص است و غير در او راه پيدا كرد طيب به آن خالص مي‌گويند طيب غير از طاهر است طاهر يعني طبع اوّلي‌اش نظيف است طيب يعني خالص در برابر خبيث كه ناخالص است ﴿و الطيبات للطيّبين﴾[8] ولي دربارهٴ خبيث ﴿الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات﴾[9] خبيث يعني ناخالص طيب يعني خالص اگر كسي ايمانش را به غيرِ ايمان مخلوط نكرد مي‌شود طيب ﴿الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون﴾[10] آن‌كه ايمانش را به ظلم مخلوط نكرد مي‌شود طيب اما ﴿خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئاً﴾[11] اين مي‌شود خبيث ما به كدام آب بگوييم طيب به كدام روغن مي‌گوييم طيب آبي كه خالص باشد گرد و غبار در او نباشد اگر يك چيزي غير در او راه پيدا نكرد خالص بود مي‌گوييم طيب اگر كسي عمل صالح را با گناه مخلوط نكرد در زندگي‌اش مؤمن بود و عامل به عمل صالح مي‌شود طيب و اگر كسي مقداري عمل صالح مقداري گناه داشت اين طيب نيست خبيث است آنهايي كه ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سيئاً﴾[12] آنها وضعشان روشن نيست كه خدا با آنها چه مي‌كند اما آنها كه طيب‌اند ﴿الذين تتوفيٰهم الملائكة طيبين﴾[13] در حالي كه اينها طيب‌اند فرشتگان روحشان را قبض مي‌كنند اين‌چنين مي‌گويند ﴿سلام عليكم﴾[14] اين‌طور نيست كه مؤمن در حال جان دادن رنجي احساس كند فشار مرگي فشار نزعي براي او باشد او هيچ رنجي در حال جان دادن ندارد زيرا با سلامت از دنيا وارد برزخ مي‌شود سلامت با رنج سازگار نيست يك انسان رنجور كه سالم نيست اناسني كه فشار مي‌بيند كه در سلامت نيست اين اگر بخواهد از دنيا به برزخ با رنج و با فشار برود كه با سلامت نمي‌رود چون طيب زندگي كرد فرشتگان هم مي‌گويند ﴿سلام عليكم﴾[15] سلام فرشته كه سلام لفظي نيست مانند درودهايي كه ما نسبت به يكديگر مي‌فرستيم آنها مأموران سلامت رساني خدايند اگر خداي سبحان مار به ﴿دار السلام﴾[16] دعوت مي‌كند كه فرمود ﴿و الله يدعوا الي دار السلام﴾[17] طليعهٴ ﴿دار السلام﴾ برزخ است خدا دعوتمان كرده به برزخ به برزخ با فشار مي‌برد يا با سلامت مي‌برد؟ لذا مؤمن طيب هيچ فشاري در حال مردن ندارد ﴿سلام عليكم﴾[18] اين در حال انتقال از دنيا به برزخ است.

سؤال ...

جواب: دارد آخر در حال نزع مي‌فرمايند كه ﴿سلام عليكم﴾

سؤال ...

جواب: بله اين جنت جنتِ برزخي است براي اينكه جنتِ قيامت هنوز شروع نشده اين در حال توفّي است انسان كه مي‌ميرد قبر يا «روضة من رياض الجنة يا حفرة من حفر النيران»[19] وقتي كه مؤمن مي‌ميرد مستقيماً وارد بهشت برزخي مي‌شود تا قيامت كريا اين‌طور نيست كه سرگردان باشد بلاتكليف باشد همين كه از اين دنيا رخت بربست وارد بهشت مي‌شود منتها بهشت برزخي ﴿الذين تتوفّيٰهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة﴾ بفرماييد بهشت اين مربوط به جنت برزخي است يا هر دو را شامل مي‌شود يا اگر يكي را شامل مي‌شود مخصوص به جنت برزخي است به قرينه توفي ﴿سلام عليكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون﴾[20] اين گاهي به خود عمل استناد مي‌دهند گاهي به ريشهٴ عمل استناد مي‌دهند ريشهٴ عمل همين آيات سورهٴ رعد است كه محل بحث است كه مي‌گويند ﴿سلام عليكم بما صبرتم﴾ چون همهٴ اعمال ريشه‌اش به صبر برمي‌گردد اين در ال برزخ است و اما دربارهٴ قيامت سورهٴ حجر آيهٴ 45و 46 سورهٴ حجر سورهٴ حجر قبل از سورهٴ نحل است اگر حفظ كردن قرآن دشوار باشد براي كساني كه سنشان يك قدري بالاست دشوار است آقاياني كه سنشان يك مقدار كم است از اين نعمت برخوردارند سعي كنند كه حفظ كنند براي اينكه هرچه حفظ بشود مي‌ماند سن يك قدري بالا آمد الان  براي ماها حفظ كردن دشوار است و خصوص اين سور كه به ترتيب قرآن چندتا سوره دارد ترتيب سوره چيست اينها را آدم حافظ باشد اينها دو صفحه است حفظ اينها خيلي آسان است براي آقايان كه خيلي آسان است كه مثلاً سورهٴ حجر كجاي قرآن است سورهٴ غافر كجاي قرآن است حفظ كردن اين دو صفحه يا يك صفحه كه فهرست سور است اين خيلي آسان است ﴿اين المتقين في جنات و عيون﴾[21] در سورهٴ قمر هم به لذتهاي جسماني و ظاهري اشاره فرمود و هم به لذتهاي روحاني و معنوي فرمود ﴿ان المتقين في جنات و نهر ٭ في مقعد صدق عند مليك مقتدر﴾[22] هم در بهشت است هم عند الله آن در بهشت بودنش مربوط به آن حشر معنوي‌اش ولي اينجا خصوص جنات و عيون را ذكر فرمود اگر اين هم مطلق باشد هر دو مقام را شامل مي‌شود ﴿ان المتقين في جنات و عيون ٭ ادخلوها بسلام آمنين﴾[23] چه كسي مي‌گويد ﴿ادخلوها﴾[24]اينجا معلوم نيست چه كسي به اينها مي‌گويد بفرماييد به سلامت وارد بشويد در اين سورهٴ حجر معلوم نيست اما در ساير سور روشن مي‌كند كه گوينده‌ها چه كساني هستند چه اينكه در سورهٴ نحل دربارهٴ برزخ فرمود فرشتگان‌اند كه مي‌گويند ﴿ادخلوها بسلام آمنين﴾[25] ولي در سورهٴ زمر اين‌چنين مي‌فرمايد در پايان سورهٴ زمر آيهٴ 73 سورهٴ زمر اين‌چنين است ﴿وسيق الذين اتقوا ربهم الي الجنة زمرا﴾[26] متقين را گروه گروه به بهشت هدايت مي‌كنند ﴿حتي اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين﴾[27] دربارهٴ جهنمي‌ها آن شرط با جزاء كنار هم ذكر شده در همين سورهٴ زمر آيهٴ 71 مي‌فرمايد وقتي كفار را به طرف جهنم گروه گروه مي‌برند ﴿وسيق الذين كفروا الي جهنم زمرا حتي اذا جاؤها﴾[28] وقتي به لبهٴ جهنم آمدند ﴿فتحت ابوابها﴾[29] درها را باز مي‌كنند آن گاه با اعتراض مسئولين جهنم هم روبرو مي‌شوند ﴿و قال لهم خزنتها الم يأتكم رسل منكم﴾[30] خازنين جهنم مي‌گويند مگر انبيا نيامدند مگر آيات الهي را براي شما تلاوت نكردند مگر شما را از اين روز بيم ندادند آنها گفتند چرا اما خب با سوء اختيارمان مستحق عذاب شديم ولي به اينها هم گفته مي‌شود ﴿ادخلوا ابواب جهنم خالدين فبئس مثوي المتكبرين﴾ دربارهٴ بهشتي‌ها اين اذا ديگر جواب ندارد همه‌اش عطف بر شرط است ملاحظه مي‌فرماييد ﴿وسيق الذين اتقوا ربهم الي الجنة زمرا﴾[31] اينها را هم گروه گروه به بهشت دعوت مي‌كنند ﴿حتي اذا جاؤها﴾[32] وقتي نزديك بهشت شدند ﴿و فتحت ابوابها﴾[33] درها باز شد ﴿و قال لهم خزنتها﴾[34] خازنين و مسئولين بهشت گفتند ﴿سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين﴾[35] اما چه مي‌شود؟ ديگر نيست اين اشاره است به اينكه نعمتهاي بهشت آن‌قدري است كه قابل وصف نيست همه‌اش با اذا وقتي اين‌طور شد وقتي در را باز كردند وقتي آنها گفتند ﴿سلام عليكم﴾[36] وقتي آنها گفتند بفرماييد خب چه؟ در آنجا فرمود وقتي اينها آمدند در را باز مي‌كنند با اعتراض كه چرا ايمان نياورديد اما دربارهٴ مؤمنين و متقين همه‌اش سخن از شرط است وقتي آمدند وقتي در را باز كردند وقتي به اينها سلام كردند وقتي گفتند بفرماييد اما چه مي‌شود آن‌قدر جزا عظيم است كه به ذكر نمي‌آيد يك خاصيت بودن و نبودن يك واو است خب ﴿وسيق الذين اتقوا ربهم الي الجنة زمرا حتي اذا جاؤها﴾[37] به لبهٴ بهشت رسيدند ﴿و فتحت ابوابها﴾[38] درهاي بهشت باز شد ﴿وَقال لهم خزنتها سلام عليكم﴾[39] خازنين بهشت مي‌گويند ﴿سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين﴾[40] پس در حال احتضار فرشتگان به بالين طيبين مي‌روند مي‌گويند ﴿سلام عليكم﴾[41] در حال ورود بهشت فرشتگان به اينها سلام مي‌كنند مي‌گويند شما طيب‌ايد بفرماييد در آنجا فرمود ﴿الذين تتوفيٰهم الملائكه طيبين﴾[42] فرشتگان مي‌گويند ﴿سلام عليكم﴾ اما اينجا فرشتگان مي‌گويند ﴿سلام عليكم طبتم﴾[43] شما خالص بوديد صالح را با غير صالح مخلوط نكرديد ﴿طبتم فادخلوها خالدين﴾[44] پس اگر در بعضي از موارد سخن از سلام است و معلوم نيست گويندهٴ سلام كيست در اين قسمت روشن مي‌شود كه گويندگان سلام فرشتگان‌اند.

سؤال ...

جواب: نه

سؤال ...

جواب: بله ديگر يك عذاب روحي است ديگر

سؤال ...

جواب: حالا وقتي جهنم بخواهند بشوند مسئولين جهنم خزانهٴ جهنم يك اعتراض توبيخ آميزي مي‌كنند ديگر اينها هم به اذن الله توبيخ مي‌كنند چون دربارهٴ همين ملائكهٴ نار كه ﴿و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائكة﴾[45] دربارهٴ همينها فرمود ﴿لا يغصون الا ما امرهم﴾[46] اين‌طور نيست كه اگر يك توبيخي بخواهند بكنند پيش خودشان بكنند مأمورند كه اين توبيخ را بكنند كه آنها به اين عذاب هم معذَّب بشوند چه اينكه فرشتگان بهشت هم مأمورند كه به بهشتي‌ها سلام بكنند و تهنيت بگويند كه يك نعمتي بر نعمتهاي بهشتيها افزوده شود آنجا توبيخ مي‌كنند اينجا تكريم مي‌كنند.

سؤال ...

جواب: همين عرض شدند، آنجا جزاست ديگر يعني وقتي آمدند در باز مي‌شود اين كلام تمام است اما دربارهٴ بهشت و بهشتيها همه‌اش اذا اگر آن وقتي كه آمدند وقتي كه در باز شد وقتي فرشتگان گفتند ﴿سلام عليكم﴾[47] بعد چه جزا آن‌قدر عظيم است كه به ذكر نمي‌آيد و اگر در قسمتهاي ديگر سخن از سلام است و معلوم نيست كه سلام گويند و سلام كنند كيست شايد مراد همين فرشته‌ها باشند كه در اين چند جا معلوم شد در سورهٴ ق آيهٴ 34 و 35 ﴿من خشي الرحمن بالغيب و جاء بقلب منيب ٭ ادخلوها بسلام﴾[48] چه كسي مي‌گويد برابر آنچه در سورهٴ زمر هست خزنهٴ بهشت مي‌گويند خب همه سلام را از خزنهٴ بهشت تحويل مي‌گيرند يا آنها كه جزء اوحدي از اولياي الهي‌اند گذشته از اينكه خزنهٴ بهشت سلام مي‌كنند خداي سبحان هم سلام مي‌كند خداي سبحان كه دربارهٴ انبياء مي‌فرمايد ﴿سلام علي ابراهيم﴾[49] ﴿سلام علي موسي و هارون﴾[50] يا ﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[51] دربارهٴ اولياي خاص خداي سبحان سلام مي‌كند اينها سلام را از خداي سبحان دريافت مي‌كنند ﴿ادخلوها بسلام ذلك يوم الخلود ٭ لهم ما يشاؤن فيها و لدينا مزيد﴾[52] اين همان آيه‌اي بود كه عرض شد در بهشت يك سلسله نعمتهايي است كه انسان آرزو هم نمي‌كند زيرا آرزوا به مقدار معرفت است اگر انسان بداند در بهشت چه نعمتي هست آرزو مي‌كند اگر بعضي از نعم و درجات بهشت را درك نكند آرزو هم نمي‌كند لذا فرمود در بهشت نه تنها هر چه بخواهند به آنها مي‌دهند بلكه يك سلسله نعمي است كه اينها آرزو هم نمي‌كنند تا از ما بخواهند و بگيرند بلكه ما مي‌دهيم.

سؤال ...

جواب: خلود؟

سؤال ...

جواب: بله ديگر ظاهرش اين است ديگر مگر اينكه قرينه‌اي بر خلاف باشد.

سؤال ...

جواب: خب تأكيد است ديگر بله ظاهر خلود اين است مگر اينكه قرينه‌اي باشد به معني مكث طويل باشد در بعضي از موارد استعمال شده كه خلود همان مكث طويل است اما دربارهٴ قيامت يا قرينه بر ابديت هست يا اگر قرينه نباشد به همان ظهورش كه ابديت است حمل مي‌شود بنابراين اگر خداي سبحان فرمود ﴿و الله يدعو الي دار الاسلام﴾[53] يعني خدا مردم را به عالَمي دعوت مي‌كند كه سلم محض است هيچ آسيبي در آن عالم نيست فرشتگان الاهي مأموران اجراي اين سلامت‌اند مؤمن را از دنيا كه «دار بالبلاء محفوفة»[54] وقتي مي‌خواهند منتقل كنند چه در برزخ چه در قيامت چه در ورود به بهشت از دارالسلامي به دار الاسلام منتقل مي‌كنند هيچ رنجي براي مؤمن از مرگ به بعد نيست چه اينكه هيچ آسايشي براي كافر از مرگ به بعد نيست.

سؤال ...

جواب: اينها لفظشان با همان فعل همراه است اين‌طور نيست كه يك درود لفظي و تحيت لفظي باشد اينها مأموران الاهي‌اند كه انسان را منتقل كنند با هدايت كنند راهنمايي كنند از يك عالمي به عالمي كه ﴿لا يمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب﴾[55] اين مي‌شود سلام هيچ اسيبي در آن عالم نيست نه انسان بد مي‌گويد نه بد مي‌شنود نه از ماندن خسته مي‌شود و نه چيزي مي‌خواهد كه به او ندهند اينها مأموران اجراي سلام الاهي‌اند.

سؤال ...

جواب: چرا ديگر اينها هم در حقيقت بر كساني وارد مي‌شوند كه به دارالسلام الاهي و سلامت الاهي را مي‌آؤرند نظير آنچه كه در سورهٴ قدر هست كه ﴿تنزل الملائكة و الروح﴾[56] تا صبح ﴿سلام هي حتّي مطلع الفجر﴾[57] اينها آن ليله ليلهٴ سلامت است ليله‌اي است كه اينها سلامت مي‌آورند منتها حالا مؤمني كه دريافت مي‌كند آن ولي الاهي كه دريافت مي‌كند از سلامت برخوردار است.

سؤال ...

جواب: نه سلامي كه ما نسبت به يكديگر مي‌كنيم يك درود لفظي است اما سلامي كه آنها مي‌كنند همين درود لفظي است يا با عمل همراه است؟

سؤال ...

جواب: نه با بهشت همراه است نه با بهشت يكي است اين يك تكريمي نظير آن توهين و توبيخي كه خازنين جهنم نسبت به كفار دارند اين يك تكريمي است كه نسبت به مؤمنين دارند اين تكريم با عمل خارجي همراه است اما درودهايي كه ما نسبت به يكديگر مي‌فرستيم اين‌چنين نيست كه حتماً سلامي كه مي‌كنيم با سلامت خارج همراه باشد يك تكريم لفظي است ما داريم گاهي با عمل خارجي همراه است گاهي با عمل خارجي همراه نيست ولي آنجا قولش با فعل همراه است.

سؤال ...

جواب: بله؟

سؤال ...

جواب: بله قول هست با فعل همراه است قول آنها اين قولِ قراردادي نيست كه احياناً با فعل همراه باشد يا با فعل همراه نباشد و يك تكريمي است خود اين، خود اين تكريم يك تكريم خارجي است نه تكريم اعتباري خلاصه الان هر كسي در هر جامعه‌اي براي خود يك تكريم اعتباري دارد يك وقت است مي‌گويند سلام يك وقتي مي‌گويند تعظيم عرض مي‌كنيم يك وقتي دست بالا مي‌برند اينها انحاي تكريم است اما آنجا اين‌چنين نيست آنجا وقتي كه اين تكريم را انجام مي‌دهند يك واقعيتي است كه اين واقعيت همراه بهشت ظهور مي‌كند.

سؤال ...

جواب: ملائكه را ما در برزخ مي‌بينيم آنها كه به انبيا اعتراض كردند گفتند شما اگر خواستيد دعوايتان پذيرفته بشود ملائكه را نشانمان دهيد يا خدا را ما ببينيم قرآن كريم فرمود خدا كه ديدني نيست نه در دنيا و نه در قيامت و اما ملائكه را اينها مي‌بينند ﴿يوم يرون الملائكة لا بشريٰ يومئذ للمجرمين و يقولون حجراً محجوراً﴾[58] انسان كه چشم طبيعي‌اش در حالت احتضار بسته است و جايي را نمي‌بيند با چشم برزخي موجودات آن عالَم را مي‌بيند منتها در آن حال ناله‌اش بلند است كه ﴿حجراً محجوراً﴾[59] منعاً ممنوعا من را ترك كنيد مؤمنين ملائكه را مي‌بينند و كفار هم ملائكه را مي‌بينند منتها آنها با توبيخ مي‌بينند مؤمنين با تكريم مي‌بينند ﴿يوم يرون الملائكة لا بشريٰ يومئذ للمجرمين و يقولون حجرا مجوراً﴾[60] اين بايد در سورهٴ فرقان باشد كه خلاصه مي‌بينند بله سورهٴ قرآن آيهٴ 21 و 22 اين است ﴿و قال الذين لا يرجون لقاءنا لو لا انزل علينا الملائكة او نري ربنا﴾[61] تو كه مي‌گويي من پيك خدايم يا ملائكه بر ما نازل بشود آنها را ببينيم و مسئلهٴ رسالت را طرح كنند يا خدا را ببينيم كه مرسل توست دو مطلب را گفتند قرآن مي‌فرمايد ﴿لقد استكبروا في انفسهم و عتو عتوّا كبيراً﴾[62] خيلي تعدي كردند و بلند پروازيِ بيجا كردند خداي سبحان كه اصلاً ديني نيست ولي ملائكه ديدني هست مي‌بينند منتها نه با چشم دنيايي ﴿يوم يرون الملائكة لا بشري يومئذ للمجرمين و يقولون حجراً محجوراً﴾[63] يك روزي مي‌شود كه ملائكه را ببينند آن روزي كه اين چشمها بسته شد و خسف البصر شد مثل خسف الشمس و القمر شد ﴿و جمع الشمس و القمر﴾[64] شد و چشم منخسف شد ديگر جايي را نمي‌بيند آن روز انسان كه ديگر با چشم طبيعي و دنيايي كسي را نمي‌بيند آن وقت است كه ملائكه را مي‌بيند ﴿يوم يرون الملائكة﴾ اما آن روز روزي نيست به اينها خوش بگذرد ﴿لا بشري يومئذ للمجرمين و يقولون حجرا محجوراً﴾[65] يعني منعا ممنوعا ما را رها كنيد اين‌چنين است مؤمنين مي‌بينند با يك وضع تكريمي و اينها مي‌بينند با يك وضع توبيخي.

سؤال ...

جواب: لقاء الله مرحله‌اي است فوق اين البته در تتمهٴ آن حديثي كه وقت تمام شده بود در آن بحث چهارشنبه نرسيديم بخوانيم حتماً ملاحظه بفرماييد كه آنجا چگونه مؤمنين فرشتگان را مي‌بينند فرشتگان با مؤمنين در آن حال چه مي‌گويند.

سؤال ...

جواب: بله ديگر مي‌شنوند مي‌بينند

سؤال ...

جواب: بله ديگر مي‌شنوند خودشان را مي‌بينند منتها حالا اين گوششان حرفهاي اين دنيا را نمي‌شنود و اين چشمشان حرفهاي افراد اين دنيا را نمي‌بيند اما چشم و گوش حرفها و افراد آن عالَم را مي‌بينند بنابراين اگر در اين كريمه فرمود ﴿و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب﴾ سخنشان اين است ﴿سلام عليكم بما صبرتم﴾ معلوم مي‌شود ملائكه در همهٴ شئون با مؤمن هست تا در قيامت كبرا بهشت عدل از دنيا در حين رفتن در عالم برزخ در قيامت كبرا ورود در بهشت و پذيراي بهشت در همهٴ مراحل انسان با فرشتگان رحمت هست ﴿و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب﴾ درها، باز است از هر راهي بخواهند فرشتگانِ گوناگون ورود پيدا مي‌كنند ﴿سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار﴾ كه اينها درود مي‌فرستند و سلامشان با آن فعل خارجي همراه است و منشأ همهٴ اين نعمتها هم صبر و بردباري شماست ﴿فنعم عقبي الدار﴾ پس پايان طبيعت جاي بسيار خوبي است براي شما اين سيرهٴ عملي اولواالاباب و پاداش اولواالالباب اما در مقابلِ اين چون فرمود حق مثل آب زلالي است كه مي‌آيد باطل مثل كفي است كه مي‌رود آن‌كه حق را پذيرفت مي‌شود لبيب و سنگين آن‌كه حق را نپذيرفت مي‌شود نابينا آن‌گاه نشانهٴ لُبّ را در هشت يا نه صفت خلاصه كرد و جزا را هم بيان كرد نشانهٴ نابينايي و كيفر تلخ نابينايان را حالا ذكر مي‌فرمايد مي‌فرمايد ﴿و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون في الارض اولٰئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار﴾[66] همهٴ ا ين اوصاف در مقابل آن اوصافي است كه براي اولواالاباب ذكر شده چون قبلاً فرمود اينها سوء الحساب دارند مأوايشان جهنم است ﴿و بئس المهاد﴾[67] است اينها را ديگر در جريان اعما و نابيناهاي معنوي ذكر نكردند دربارهٴ اولواالاباب فرمودند ﴿و يخشون ربهم﴾ ﴿و يخافون سوء الحساب﴾[68] همهٴ اينها را فرمود شده هشت يا نُه صفت دربارهٴ اين كفار چون يك مقدار را قبلاً ذكر فرمود در اين قسمت فقط نقض عهد و قطع صلهٴ رحم و امثال ذلك را اشاره مي‌كند مي‌فرمايد ﴿و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه﴾[69] عهد خدا را بعد از اينكه محكم بست كه اين ناظر به تأكيد است مشابه آنچه كه فرمود ﴿و لا تكونوا كالّتي نقضت غزلها من بعد قوه انكاثا﴾[70] يعني بعد از اينكه مدتي تلاش كرد و اين را رشت دوباره اين را پنبه بكند اينكه فرمود ﴿و لا تكونوا كالّتي نقضت غزلها من بعد قوة﴾[71] نظير آن است كه فرمود ﴿و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه﴾[72] يعني بعد از اينكه شما تهد بستيد و اين پيمان را محكم بستيد و ايمان آورديد ديگر پيمان شكني نكنيد و آن روز به عرض رسيد كه معناي بيعت تنها اين نيست كه انسان بدن خودش را بفروشد يا مال خودش را بفروشد كه معناي بيعت آن است كه ﴿و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله﴾[73] لذا اگر بخواهد تصميمي در دل بگيرد مواظب خاطرات قلب هم هست نه تنها كاري را بدون اذن خدا نمي‌كند فكري را بدون اذن خدا از دل نمي‌گذراند مگر نه آن است كه بيعت كرد مگر نه آن است كه بيعت يعني بيع مگر نه آن است كه قلب خودش را و فكر خودش را هم فروخت پس حق غصه خوردن هم ندارد كه انسان غصه بخورد كه چه مي‌شود غصه براي چيست؟ براي اينكه انسان خيال مي‌كند چيزي را نداد به خدا اگر داد غصه‌اي ندارد كه آنها كه ﴿و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله﴾[74] مواظب خاطرات هم هستند كه مبادا به اذن خداي سبحان چيزي در دل خطور كند چون دل از آنِ آنها نيست اينها كه بدنشان يا مالشان را تنها به خدا نفروختند كه اينها جانشان را فروختند و خاطرات و انديشه‌ها هم كه از آنِ جان است اگر اين در انديشه‌ها در خاطرات آزاد باشد خب معلوم مي‌شود نفروخت ديگر گرچه در فقه اصغر مي‌گويند اگر كسي تصميمِ گناه گرفته و گناه نكرد نوشته نمي‌شود فاسق نيست اما در فقهِ اكبر و اخلاق چطور؟ نمي‌گويند كه خداي سبحان آنچه را كه شما اخفا كرديد حساب مي‌كند آنچه را هم كه اظهار كرديد حساب مي‌كند؟ حساب مي‌كند آنچه را كه شما بيان كرديد آنچه را هم كه مستور داشتيد اگر ﴿إن تبدوا ما في انفسكم أوْ تخذوه يحاسبكم به الله﴾[75] اگر يك سلسله خاطراتي را انسان در دل پروراند حالا به عمل موفق شد يا نشد اين ممكن است در بحث اصول به اين جا برسد كه آيا تجري گناه است يا نه اما روي بحثهاي تفسيري چطور؟ اگر كسي تصميم داشت گناه بكند رفت ديد ابزار گناه نيست خدا حساب نمي‌كند يا حساب مي‌كند؟ فرمود چه اخفا كنيد چه اظهار كنيد خداي سبحان حساب مي‌كند براي اينكه اين تصرف در مِلك خداي سبحان است بدون اذن او

سؤال ...

جواب: آن عمل خارجي است چه طرف بفهمد چه نفهمد مثل سرقت آدم برود مال كسي را مي‌گيرد چه مسروق منه بداند چه نداند ولي اين عمل عملِ خارجي است كه واقع شده و معصيت هم هست

سؤال ...

جواب: خب اگر نيت مي‌كند و عمل، اگر عمل نرسيده اين مي‌گويند معصيت نيست و انسان فاسق نمي‌شود ولي در اين بحثها خداي سبحان حساب مي‌كند اين را

سؤال ...

جواب: يعني در قيامت عقابش مي‌كند مي‌گويد تو حالا موفق نشدي به معصيت مگر نه آن بود كه جانت را فروختي به من مگر نه آنكه اگر ﴿و من الناس من يشري نفسه﴾[76] تو بيعت كردي جانت را و قلبت را به ما دادي نگفتم در اين قلب همان‌طوري كه با اين دست نبايد معصيت بكني با اين خاطرات هم نبايد گناه بكني يك تصميمي بگيري حالا بعد موفق نشوي به گناه اين‌طور نيست كه سيئات اخلاقي را در قيامت به حساب نياورند البته يك مقدار با فشار در برزخ يك مقدار با فشار در قيامت و امثال ذلك بر اساس همين سيئاتي است كه انسان در قلب مي‌پروراند

سؤال ...

جواب: آنها كه ديگر معصوم‌اند در اين جهت هم اخفا ندارند ديگر همه مكلف‌اند كه در باطن هم قصد تجرّيِ بر مولا را نداشته باشند چه اينكه مكلف‌اند در ظاهر معصيت نكنند اگر در ظاهر كسي معصيت نكرد ولي تصميمش اين بود كه برود گناه بكند منتها موفق نشد اين‌طور نيست كه خداي متعال بر آن خُبْث سريره حساب نكند اين كه مرحوم آخوند در كفايه اشاره كرده همين نكته است مي‌فرمايد ممكن است مولا به وسيلهٴ آن خبث سريره يك حسابهايي بكند «وهو خارج عن بحثنا» يعني آن بحثهاي اصولي ديگر آن را نمي‌گيرد ولي بحثهاي تفسيري آن را مي‌گيرد.

سؤال ...

جواب: همه مكلّف‌اند

سؤال ...

جواب: نه منتها هر كسي راه باز است ديگر مثل ملكه اجتهاد راه باز است براي همه، كسي كه وارد حوزهٴ علميه مي‌شود جلوي او را نمي‌گيرند كه تو مجتهد نشو منتها بعضي آن توفيق را پيدا نمي‌كنند و الاّ راه براي همه باز است اين‌طور نيست كه بگويند تو حق داري و تو حق نداري همه را خداي سبحان دعوت كرده به مقامات عالي.

سؤال ...

جواب: بله خب عقل را هم بايد تحصيل كرد ديگر عقل را كه انسان از راه بررسي معرفت و كم كم عمل صالح عقل اضافه مي‌شود اين‌طور نيست كه همين‌طور عقل را رايگان توزيع بكنند اين درجات معرفت هم كسبي است فرمود ﴿ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا﴾[77] يا راه درست و بحث آيت يا راه تهذيب است يا هر دو راه است كه جمع بايد بشود بالاخره انسان بايد بكوشد تا به اين درجات برسد راه براي همه باز است اين‌طور نيست كه به يك عده بگويند شما بياييد به يك عده‌اي را بگويند شما نياييد منتها موفقها كم‌اند.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

 

 

[1]  ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 31.

[2]  ـ سورهٴ ص، آيهٴ 73.

[3]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 31.

[4]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[5]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[6]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[7]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[8]  ـ سورهٴ نور، آيهٴ 26.

[9]  ـ سورهٴ نور، آيهٴ 26.

[10]  ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 82.

[11]  ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 102.

[12]  ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 102.

[13]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[14]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[15]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[16]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 25.

[17]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 25.

[18]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[19]  ـ بحار الانوار7 ج 6، ص 205.

[20]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[21]  ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 45.

[22]  ـ سورهٴ قمر، آيات 54 ـ 55.

[23]  ـ سورهٴ حجر، آيات 45 ـ 46.

[24]  ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 46.

[25]  ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 46.

[26]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 74.

[27]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[28]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 71.

[29]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 71.

[30]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 71.

[31]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[32]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[33]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[34]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[35]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[36]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[37]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[38]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[39]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[40]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[41]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[42]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 32.

[43]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[44]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[45]  ـ سورهٴ مدثر، آيهٴ 31.

[46]  ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 6.

[47]  ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.

[48]  ـ سورهٴ ق، آيات 33 ـ 34.

[49]  ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 109.

[50]  ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 120.

[51]  ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 79.

[52]  ـ سورهٴ ق، آيات 34 ـ 35.

[53]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 25.

[54]  ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 226.

[55]  ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 35.

[56]  ـ سورهٴ قدر، آيهٴ 4.

[57]  ـ سورهٴ قدر، آيهٴ 5.

[58]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 22.

[59]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 22.

[60]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 2.

[61]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 21.

[62]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 21.

[63]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 22.

[64]  ـ سورهٴ قيامت، آيهٴ 9.

[65]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 22.

[66]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 25.

[67]  ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 197.

[68]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 21.

[69]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 25.

[70]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 92.

[71]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 92.

[72]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 25.

[73]  ـ سورهٴ بقره،  آيهٴ 207.

[74]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 207.

[75]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 284.

[76]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 207.

[77]  ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 29.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق