أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلاَنِيَةً وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَيٰ الدَّارِ (22)﴾
بعد از اينكه اصل معارف كلي را با استدلال بيان فرمود و شبهات منكرين اصول را به طور خلاصه نقل فرمود و جواب كافي داد همان حقايق را به صورت مثل بيان فرمود، فرمود حقيقت كه از خداي سبحان براي هدايت مردم ميرسد مثل آبي است كه از آسمان نازل ميشود هر ظرفي به اندازهٴ ظرفيت خود از آن آب استفاده ميكند و روي آب يك سلسله كفهاي بياثري هم هست كه آن آب همانند حق است كه ميماند و باطل همانند آن كفي است كه از بين ميرود بعد از اين مَثَل فرمود هر كس از حقايق استفاده كند ميشود جزءِ ﴿اولوا الالباب﴾[1] يعني لبيب داراي مغز و هر كسي از اين حق بهرهبرداري نكند ميشود: ﴿افئدتهم هواء﴾[2] افئدهٴ آنها هواست يعني درون دل آنها چيزي نيست آن ﴿افئدتهم هواء﴾ را در سورهٴ ابراهيم فرمود اين ﴿اولوا الالباب﴾ را در همين سورهٴ رعد كه محل بحث است فرمود آنگاه «اولوا الالباب» يعني صاحبان لبّ و مغز را قرآن هم در سورهٴ آلعمران تشريح كرد و هم در سورهٴ رعد در سورهٴ آلعمران سيرهٴ علمي «اولوا الالباب» را بيان فرمود كه تفكرات آنها چيست در اين سورهٴ محل بحث يعني سورهٴ رعد سيرهٴ عملي «اولوا الالباب» را بيان فرمود كه روش عملي «اولوا الالباب» چيست در تشريح روش عملي «اولوا الالباب» هشت صفت را ذكر فرمود كه ميگويند ناظر به درهاي هشتگانهٴ بهشت است يكي از آن صفتهاي هشتگانهٴ «اولوا الالباب» صبر است ﴿و الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم﴾ به مناسبت بحث صبر آيات صبر استقصا شد صبر در قرآن كريم همان سه قسمي است كه در روايات آمده كه صبر «عند المصيبة» است و صبر «عن المعصية» است و صبر «علي الطاعة»[3] يك حادثهٴ تلخي كه براي آزمون انسان پيش آمد انسان جزع نكند و در سختيها مقاومت را از دست ندهد و در كارهاي واجب آسايش و رفاه را انتخاب نكند صبر «عند المعصية» صبر «عن المعصية» و صبر «علي الطاعة» است موارد مختلفي از قرآن كريم در اين سه مورد بيان شده در روايات آمده كه صبر سه قسم است در قرآن هم صبر به سه قسم تقسيم شده است عمده اين است كه در روايات صبر را به منزلهٴ رأس ايمان معرفي كردهاند كه «الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد»[4] بحث در اين نكته بود كه صبر چيست كه وزان صبر نسبت به ساير دستورات ايمان وزان رأس است «من الجسد» آيا صبر در رديف واجبي از واجبهاي فرعي مثل نماز و روزه است يا صبر يك وصف نفساني و يك صفت كليدي است كه اگر كسي به اين وصف نفساني برسد همهٴ مراحل ايمان را ميتواند تحصيل كند و اگر اين وصف نفساني را فاقد باشد از آن درجات ايمان محروم است و هر اندازه كه از صبر برخوردار باشد از مواهب ايمان برخوردار است و هر اندازه كه از صبر محروم باشد از درجات ايمان محروم است، صبر به عنوان يك عمل فرعي است يا يك وصف نفساني؟ اگر صبر به معناي سكوت نيست اگر صبر به معناي خاموشي نيست و اگر صبر يك كار بدني و جارحهاي نيست و يك وصف نفساني و قلبي است آن ميتواند ريشهٴ فضايل باشد اگر روايات فرمود: «الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد»[5] نكتهٴ اينكه چرا صبر به منزلهٴ سر است اين را هم روايات بيان كردند بنابراين روايات هم مثل آيات چند دستهاند بعضي از روايات عظمت صبر را بيان ميكنند بعضي از روايات اقسام صبر را بيان ميكنند بعضي از روايات صبر را تحليل ميكنند و سرّ عظمت صبر را بيان ميكنند پس روايات هم مثل خود آيات چند طايفه و چند دسته است يك طايفه از روايات فضيلت صبر را بيان ميكنند يك طايفه از روايات اقسام صبر را بيان ميكنند يك طايفه از روايات صبر را خوب تحليل ميكنند و سرّ عظمت و فضيلت برجستهٴ صبر را تبيين ميكنند اما در آيات كه صبر به سه قسمت تقسيم شده بود و مواردش هم بيان شد شايد اين آيهٴ سورهٴ مريم آيهٴ جامعي باشد آيهٴ 65 سورهٴ مريم فرمود: ﴿رب السمٰوات و الأرض و ما بينهما فاعبده و اصطبر لعبادته﴾ خدايي كه مدبّر همهٴ نظام آفرينش است او را عبادت كن و در عبادت او صابر باش اگر عبادت به معناي خصوصِ اطاعت يعني امتثال واجبها باشد اين آيه فقط صبر «علي الطاعة» را بيان ميكند ولي اگر عبادت به معناي خصوصِ اطاعت و امتثال واجب نباشد چه اينكه نيست عبادت يعني امتثال مطلق دستورهاي خدا اگر دستور داد هنگام مصيبت جزع نكنيد بايد اطاعت كرد اين ميشود عبادت اگر دستور داد در برابر دشواريها مقاومت كنيد اين ميشود عبادت اگر فرمود از معصيت بپرهيزيد اين ميشود عبادت اگر فرمود از كارهاي واجب فاصله نگيريد اين ميشود عبادت پس عبادت خدا در سه قسمت ظهور ميكند هم «عند المصيبة» ظهور ميكند زيرا خدا دستور داد: ﴿و بشر الصابرين ٭ الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون﴾[6] جزع نميكنند اين دستور خداست و اطاعت اين دستور كه صبر «عند المصيبة» است عبادت خواهد بود فرمود از گناهان بپرهيزيد از محرمات بپرهيزيد امتثال اين دستور نهي هم عبادت است فرمود واجبها را انجام بدهيد امتثال اين واجبها هم عبادت است چون در اين آيه فرمود: ﴿فاعبده و اصطبر لعبادته﴾[7] و عبادت اعم از اطاعت بالمعني المصطلح است پس صبرِ «علي العبادة» يك صبر جامعي است همهٴ اين سه قسمي كه ذكر شده عبادت خداست پس صبرِ «علي العبادة» يك صبر جامعي ميتواند باشد كه هر سه قسم را در بر ميگيرد اگر اين معنا از اين آيه استفاده شد چه اينكه بعيد نيست اين آيه جامع اقسام سهگانهٴ صبر خواهد بود.
پرسش: اگر اين طور است كه صبرِ «عند المصيبه» و صبر «عن المعصيه» به صبر «علي الطاعه» برميگردد
پاسخ: اگر به قرينهٴ مقابله طاعت را يعني امتثال كارهاي واجب [را] به كارهاي مثبت نسبت داديم به قرينهٴ مقابله آن ديگر صبر بر طاعت نيست صبر بر طاعت اين است كه وارد اين كار بشو صبر «عند المصيبة» اين است كه از اين كاري كه آمد نگران نباش يك وقت است ميگويند روزه بگيريد جهاد بكنيد حجّ برويد اين عمل سخت را تحمل كنيد خودتان را وادار كنيد كه اين عمل را انجام بدهيد اين ميشود صبر «علي الطاعة» صبر «عند المصيبة» اين است كه اگر حادثهاي آمده است جزع نكنيد بگوييد ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾[8] اين فرقها را دارد جامع همهٴ اينها عبادت است البته.
و بحث در رواياتي بود كه مسئلهٴ صبر را تحليل ميفرمود به اين دو، سه قسمت يك طايفه از روايات خوانده شد كه عظمت صبر را بيان ميكند كه صبر از ايمان به منزلهٴ سر است از جسد كه اينها تا حدودي خوانده شد. يك قسمت از روايات هم صبر را تقسيم ميكنند به دو و سه قسم همهٴ اين روايات را مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در بابالصبر كافي نقل كردند ما از وافي ميخوانيم براي اينكه بعضي از رواياتي كه مرحوم ابن بابويه در من لايحضره الفقيه نقل كرده در وافي آمد كه در كافي نيست طايفه دوم از روايات كه صبر را تقسيم ميكنند اين است كه از اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) نقل ميكند كه «الصبر صبران» صبر دو قسم است «صبر عند المصيبة حسن جميل و أحسن من ذلك الصبر عندما حرَّم الله عز وجل عليك»[9] صبر دو قسم است يك صبر «عند المصيبة» است كه يك صبر متوسطي است يك صبري است بالاتر از آن، آن صبر «عن المعصية» است انسان خودش را در هنگام معصيت حفظ بكند و آلوده نشود اين صبر بالاتر از صبر «عند المصيبة» است چه اينكه ذكر هم دو قسم است كه در ذيل اين روايت ذكر را هم دو قسم فرمود يكي ذكر «عند المصيبة» و افضل از آن «ذكر الله عند ما حرم»[10] كه آن از بحث فعلي ما بيرون است باز از مرحوم كليني از امام باقر(سلام الله عليه) نقل كردند «الصبر صبران صبر علي البلاء حسن جميل و افضل الصبرين الورع عن المحارم»[11] كه صبر «عن المعصية» افضل از صبر «عند المصيبة» است و اما آنچه كه از اميرالمؤمنين نقل شده كه حضرتش از رسولالله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل كرد اين است كه فرمود: «الصبر ثلاثة» همين حديث معروف «صبر عند المصيبة و صبر علي الطاعة و صبر عن المعصية»[12] ولي اين اقسام سهگانهٴ صبر در فضيلت يكسان نيستند «فمن صبر علي المصيبة حتي يردها بحسن عزائها كتب الله له ثلاثمائة درجةٍ ما بين الدرجة الي الدّرجة كما بين السماء إلي الارض» صبر «عند المصيبة» سيصد درجه دارد كه فاصلهٴ هر درجه با درجهٴ ديگر به اندازهٴ فاصلهٴ زمين تا آسمان است بالاتر از آن صبر بر طاعت است «و من صبر علي الطاعة كتب الله له ستّمائة درجة» ششصد درجه «ما بين الدرجة الي الدرجة كما بين تُخوم الارض الي العرش» كه اين ششصد درجه است آن هم سيصد درجه و فاصلهٴ هر درجهاي هم فاصلهٴ بين درون زمين تا عرش خداست اين از آن فاصلهاش بيشتر است «و من صبر عن المعصية كتب الله له تسعمائة درجة» نهصد درجه كه «ما بين الدّرجة الي الدرجة كما بين تخوم الأرض الي العرش»[13] اين هم درجهاش بيشتر است هم فاصلهاش بيشتر است در مسئلهٴ صبر «عند المصيبة» فرمود سيصد درجه كه فاصلهٴ هر درجه [از] زمين تا آسمان است در صبر «علي الطاعة» ششصد درجه كه فاصلهٴ هر درجه از تخوم زمين تا عرش است در صبرِ عن المعصية نهصد درجه است فاصلهٴ اين درجات از تخوم زمين الي منتهي العرش است كه اگر گفته شد: «قلب المؤمن عرش الرحمن»[14] آن قلبي است كه بتواند اين صبر را تحصيل كند روايات در اين قسمت هم هست اينها تقسيم صبر و بيان فضيلت هر يك از اين اقسام.
پرسش: كيفيت آن درجات به چه شكل است ...؟
جواب: چون در سورهٴ مباركهٴ مجادله فرمود: ﴿يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات﴾[15]يعني خداي سبحان مؤمن را به يك درجه بالا ميبرد ولي مؤمنِ عالِم را به چندين درجه بالا ميبرد چون تميز ﴿يرفع﴾ي اول محذوف است ﴿يرفع الله الذين آمنوا منكم﴾ به چه اندازه ﴿يرفع﴾ اين محذوف است اما ﴿و الذين اوتوا العلم درجات﴾ مؤمنِ عالِم درجات دارد مؤمنِ غيرعالِم درجه اين در سورهٴ مجادله است در سورهٴ انفال وقتي پنج صفت برجستهٴ مؤمنين را ذكر ميكند ميفرمايد: ﴿لهم درجات عند ربهم﴾[16] اينها داراي درجاتاند در سورهٴ آلعمران بحث را از اينها فراتر ميبرد ميفرمايد: ﴿هم درجات عند الله﴾[17] خود مؤمنين دلهاي اينها جان اينها ارواح اينها درجاتي است اينطور نيست كه در سورهٴ آلعمران يك لام محذوف باشد كه «لهم درجات» اينچنين نيست خود جان آدمي درجاتي از فضايل و درجاتي از كمالات و درجاتي از آن عالم را طي ميكند و حقايق آن عالم را اگر بخواهند براي ما بيان كنند به همين فاصلههاي محسوسِ ما بيان ميكنند كه به ذهن ما بيايد عليايّحال اينها طايفهٴ دوم بود كه صبر را تقسيم ميفرمايد و عظمت هر قسم را هم بيان ميكند طايفه سوم رواياتي است كه آن مهم در مسئلهٴ صبر بود و ان آن است كه صبر را تحليل ميكند ميفرمايد اگر صبر فضيلت است چون يك وصف نفساني كليدي است كه مفتاح فضايل است ساير فضايل از صبر نشأت ميگيرد صبر يك كار بدني نيست مثل نماز نيست، مثل روزه نيست، مثل جهاد نيست، صبر يك وصف نفساني دروني است كه منشأ همهٴ اين خيرات بيروني است و آن روايت [را] مرحوم كليني نقل كرد از ابنمسكان عن أبيبصير كه «قال سمعت اباعبدالله(عليه السلام) يقول ان الحر حرٌّ علي جميع احواله»[18] انسان آزاده آزادمرد است در همهٴ امور «ان نابته نائبة صبر لها» يك انسان آزاده در حوادث تلخ مستقيم است و بردبار «و ان تداكت عليه المصائب لم تكسره» اگر مصيبتها هم خيلي فشار بياورد كوبنده باشد مثل ﴿دكت الارض دكّاً دكا﴾[19] اگر مصائب خيلي كوبنده باشد باز او استقامتش را از كف رها نميكند «لم تكسره و ان أسر و قهر و استبدل باليسر عسراً» اگر هم اسير بشود مقهور بشود يُسر و آساني او به عُسر و دشواري تبديل بشود باز دست از حرّيّتش برنميدارد «كما كان يوسف الصديق الامين(ص)» كه «لم يضرر حريته ان استعبد و قهر و اسر» همانطوري كه يوسف صديق(سلام الله عليه) از آنچنان حرّيّتي برخوردار بود كه قهر و اسارت و [به] بندگيگرفتن او را ذليل نكرد و استقامتش را از دست نداد يك انسان صابر داراي آنچنان حرّيّتي است كه در همهٴ مصائب استقامتش را حفظ ميكند «لم يضرر حريته ان استعبد و قهر و اسر و لم تضرره ظلمة الجب» كه برادران او را در غيابت جُبّ و تهِ چاه انداختند «و وحشته»[20] و هرگز تنهايي و ترس چاه حرّيّت او را از او نگرفت براساس اين بيان حضرت صبر را به حرّيّت تحليل ميكند صابر يعني انسان آزاده خب انسان آزاده به چه كسي ميگويند؟ به چه شخصي دين ميگويد آزاد؟ اگر صبر به حرّيّت برگشت و اگر همهٴ عظمت صبر به خاطر آن آزادگي است انسان آزاده در دين كيست؟ دو روايت از اميرالمؤمنين(عليه السلام) آن طوري كه [يكي] در نهجالبلاغه بود خوانده شد يكي اينكه فرمود: «و من ترك الشهوات كان حرا»[21] كسي كه به ميل خود عمل نكند شهوتها را رها كند آزاد است دوم اين بود كه «ألا حر يدع هذه اللماظه»[22] «لماظه» يعني آن غذاهاي ماندهٴ لاي دهان و دندان فرمود يك انسان آزاد ميخواهد كه اين طبيعت را كه يك لماظهاي است و نسل قبل از آن استفاده كردهاند و لاي دندان نسل قبل ماند و هماكنون به نسل بعد رسيد از اين «لماظه» صرفنظر كند «ألاٰ حر يدع هذه اللماظه» چون همهٴ اين مواهب طبيعي در اختيار نسل قبل بود استفاده كردند و گذاشتند و رفتند دو روايت ديگر هم امروز باز از شرح نهجالبلاغه نقل ميشود و آن اين است كه حضرت فرمود: «عبد الشهوة أذل من عبد الرق»[23] يعني آن كسي كه بندهٴ شهوت است از بندهٴ زرخريد ذليلتر است زيرا يك انسان زرخريد يك سلسله فضايلي را ميتواند تحصيل بكند كه از آن راه به مقاماتي برسد چون در هيچ فضيلتي حرّيّت مصطلح شرط نيست يا عبديّت مصطلح فقهي مانع آن (بخشي از نوار خالي است)
پرسش: ... چيزي كه اش و اساسش ايمان است بشود گفت كه آن ردّ ايمان است
جواب: يعني ايمان يك سلسله دستورات قلبي است و يك سلسله دستورات بدني آن دستورات قلبي به منزلهٴ سر ايمان آن دستورات بدني به منزلهٴ اعضا و جوارح ايمان است صبر را ما در ليست ايمان اگر بخواهيم جستجو كنيم بايد در آن دستورات قلبي جستجو كنيم صبر يك وصف نفساني است به منزلهٴ رأس است در اجزاي رئيسه قرار دارد در رديف نماز و روزه نيست كه در اجزاي فرعيهٴ ايمان قرار بگيرد ايمان يك سلسله دستورات جانحه و قلب دارد يك سلسله دستورات جارحه و بدن دارد صبر در رديف دستوراتي است كه در رأس ايمان قرار دارد.
پرسش: خب قبل از آنكه ايمان بيايد كه مسلّم صبر نيست.
پاسخ: بله انسان اول صبر را تهيه ميكند اول اجزاي رئيسه را تهيه ميكند يعني اعتقاد و مانند آن بعد اجزاي فرعيه را تأمين ميكند آن وقت ميشود مؤمن.
پرسش: خب اجزاي رئيسه يكياش اگر صبر شد يعني مِن اول الامر بايد صبر بيايد بعد ايمان بيايد و حال آنكه تا وقتي ايمان واقعي نيامده صبر از كجا ميآيد؟
پاسخ: صبر به وسيلهٴ اين اجزاي اصلي و فرعي پيدا ميشود انسان مؤمن كسي است كه هم اوصاف نفساني را اول تحصيل كند بعد اوصاف بدني و فرعي را بعداً تحصيل كند تا بشود ايمان اين همان است كه ايمان اعتقاد به قلب است و اقرار به لسان است و عمل به اركان اين را از امام رضا(سلام الله عليه) نقل كردهاند كه ايمان چيزي است كه دل آن را بپذيرد و سنگين بشود و زبان اقرار كند و اعضا و جوارح عمل كنند بعد اين بيان را حضرت از آباي گرامياش نقل كرد تا به خداي سبحان برساند كه فرمودند اين هم از آن احاديث سلسلةالذهب است سلسلةالذهب يعني حديثي كه سلسلهٴ آن همه معصومين(عليهم السلام)اند امام هشتم از امام هفتم، از امام ششم تا به وجود مبارك رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ارجاع ميدهند كه فرمود ايمان داراي سه ركن است اعتقاد قلبي است و اقرار زباني و عمل به جوارح، صبر در بين اين اجزاي ايمان جزء آن اجزاي رئيسهٴ ايمان به حساب ميآيد بنابراين از آن به مروئت و مردانگي تعبير شده است و روايتي كه جامع همهٴ اين قسمتهاست اين است آن را از مرحوم كليني نقل ميكنند كه اگر اين روايت خوب تحليل بشود آن روايتي كه در روز چهارشنبه بحثش به طور اجمال اشاره شد كه معصوم(عليه السلام) طبق آن روايت فرمود اجر صابر معادل اجر هزار شهيد است معلوم ميشود كدام صبر را ميخواهد بفرمايد و چه صابري اين روايت را كه از مرحوم كليني نقل ميكند ميفرمايد كه حفصبنغياث ميگويد: «قال أبوعبدالله(عليه السلام) يا حفص إنّ من صبر صبر قليلاً»[24] اگر كسي صبر كرد اين طور نيست كه صبرش دوام داشته باشد بالأخره فرجي بعد از صبر هست «و ان منْ جزع جزع قليلاً» اگر كسي بيصبري كرد آن هم براي مدت كوتاهي بيصبري كرد اگر تحمل ميكرد آن هم ميگذشت اين را در اول حديث فرمود آنگاه «ثم قال عليك بالصبر في جميع امورك» چرا؟ «فان الله عزوجل بعث محمداً(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فأمره بالصبر و الرّفق فقال ﴿و اصبر علي ما يقولون﴾» يعني هر چه آنها ميگويند تو تحمل كن كه اين صبر «عند المصيبة» است ﴿و اصبر علي ما يقولون و اهجرهم هجراً جميلاً ٭ و ذرني و المكذبين اولي النعمة﴾[25] من را تنها بگذار تا من به سراغ اين متمكّنين متنعّمين بروم و آنها را كيفر كنم اين يك دستور كه صبر «عند المصيبة» است هر چه ميگويند تو تحمل كن «و قال تبارك و تعالي ﴿ادفع بالتي هي احسن﴾» اگر كسي سيئهاي مرتكب شد تو سيئه را با سيئه دفع نكن اين ميشود عدالت سيئه را با حسنه دفع بكن كه بشود احسان و صبر ﴿ادفع بالّتي هي احسن﴾ كه اين آيه هم قبلاً بحث شد ﴿فاذا الّذي بينك و بينه عداوة كانه ولي حميم﴾[26] با حسنه و گذشت و بزرگواري آن بدي را دفع كن لازمهاش اين است اثرش آن است آنكه دشمن تو بود دوست حميم و گرم تو ميشود و اين معنا را ﴿و ما يُلقَّيٰها الا الذين صبروا و ما يلقَّيٰها الا ذوحظ عظيم﴾[27] اين قدرت را هر انساني ندارد كه بدي را با خوبي حل كند با گذشت حل كند مگر كسي كه صابر باشد و از حظِ عظيم ايماني برخوردار باشد فرمود اين دستور كه رسيد رسول خدا صبر كرد «فصبر رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حتي نالوه بالعظائم و رموه بها» تا او را به حرفهاي خيلي عظيم تهمت زدند رميْ كردند به او حرفهاي ناسزا و ناصواب نسبت دادند كه نمونهاش آن روز به عرض رسيد در سورهٴ نور آن تهمت را به حضرت زدند «فضاق صدره» صدر مبارك حضرت تنگ شد حضرت دلتنگ شد از اين برخوردهاي نارواي كفّار «فانزل الله عز وجل عليه ﴿و لقد نعلم انك يضيق صدرك بما يقولون﴾»[28] ما ميدانيم كه با حرفهاي اينها دلتنگ ميشوي دلگرفته ميشوي اما بايد صبر كرد يعني مقاومت كرد صبر كرد نه يعني غصه خورد يعني با شرح صدر اينها را حل كني در دل جا ندهي يك انسان آزاده اينها را [به] دل نميگيرد شرح صدر يعني دل باز است اينطور نيست كه اين حادثه بيايد دل را ببندد فرمود: ﴿فسبح بحمد ربك و كن من الساجدين﴾[29] باز هم صبر كرد «ثم كذبوه و رموه فحزن لذلك» كه اصلاً او را گاهي به عنوان شاعر گاهي به عنوان مجنون گاهي به عنوان مفتري كه افترا بستي ـ معاذ الله ـ ديوانهاي يا سحر كردي يا حرفهاي شاعرانه داري به اين گونه از امور حضرت را متّهم كردند «فانزل الله عز وجل عليه ﴿قد نعلم انه ليحزنك الذي يقولون﴾» من ميدانم اين حرفهاي آنها تو را محزون و غمگين ميكند اما ﴿فانهم لا يكذبونك﴾ اينها تو را تكذيب نميكنند براي اينكه تو پيام مرا داري ميرساني ﴿و لكن الظالمين بأيٰتِ الله يجحدون﴾ اينها آيات الهي را انكار ميكنند و تنها تو نيستي لازمهٴ رسالت بردباري است ﴿و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا علي ما كذّبوا و اوذوا﴾ اين همه صبر «عند المصيبة» است حتي ﴿حتي اَتَيٰهُم نصرنا﴾[30] پيروزي رسيد و آنها راحت شدند «فالزم النبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نفسه الصبر» بر خود صبر را الزام كرد تا اينكه اينها از اهانت به رسول خدا گذشتند پا را فراتر نهادند به ذات اقدس الهي بد گفتند «فتعدوا فذكر الله تبارك و تعالي و كذبوه فقال» حضرت فرمود: «قد صبرت في نفسي و اهلي و عرضي» من دربارهٴ همهٴ تهمتها و نارواييها تحمل كردم اما «ولا صبر لي علي ذكر الهي» نسبت به خدا كه من نميتوانم صبر بكنم من تحمل بكنم آنها نسبت به خدا ناسزا بگويند «فأنزل الله عز وجل» اينچنين فرمود، فرمود: ﴿ولقد خلقنا السمٰوات و الأرض و ما بينهما في ستة أيامٍ و ما مسنا من لغوب ٭ فاصبر علي ما يقولون﴾[31] فرمود حرفهاي آنها چه اثري دارد اين نظام با عظمت را ما آفريديم و چيزي در ما اثر نگذاشت ما هرگز از حرف كسي نميرنجيم تو هم صبر كن ما خسته نميشويم تو صفت ما را داشته باش متخلّق به اخلاق ما باش ﴿فاصبر علي ما يقولون﴾ ما اين كار باعظمت را كرديم صبر كرديم خسته نشديم تو هم رسالتت را ايفا بكن و خسته نشو اين تخلّق به اخلاق الهي است كه صدر و ذيل آيه به هم مرتبط است فرمود ما اين آسمان را و زمين را آفريديم و خسته نشديم تو هم تحمل بكن ﴿و ما مسنا من لغوبٍ ٭ فاصبر علي ما يقولون﴾ تحمل بكن تحمل يعني بردباري استقامت «فصبر النبي(ص) في جميع احواله» پس حضرت در همهٴ اين امور صابر بود نه تنها خودش صابر بود بلكه اهلبيت عصمت و طهارت هم كه خداي سبحان آنها را به عنوان حافظان دين به رسول خدا بشارت داد فضيلت آنها را هم به عنوان صبر ذكر كرد «ثم بُشر في عترته بالائمة» فرمود عترت تو به امامبودن ميرسند يك بياني را مرحوم صدوق(رضوان الله عليه) در معانيالاخبار در معناي عترت دارد آن رگهاي مويي كه در نافه و مشك اين غزال و آهو هست كه اين رگهاي مشك را به هم مرتبط ميكند آن را ميگويند عترت، عترت هر پيوندي نيست هر نخي نيست آن نخهاي ظريف و رقيقي كه اين مشك آهو را جمع ميكند عترت است اين معاني لطيف را مرحوم ابنبابويه قمي در كتاب شريف معاني الاخبار ذكر ميكند «في معني العترة» فرمود خداي سبحان عترت پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را به عنوان امامان معصوم بشارت داد «ووصفوا بالصبر» ائمه هم به صبر موصوف شدند خدا اينچنين فرمود ﴿وجعلنا منهم ائمةً يهدون بامرنا﴾ چرا ما از عترت امامان قرار داديم كه مردم را هدايت ميكنند ﴿لمّا صبروا﴾ يا «لما صبروا» چون صابر بودند به اين مقام رسيدند معلوم ميشود صبر يك وصف نفساني است كه امامان اگر به مقام امامت ميرسند به بركت صبر است و اگر به هدايت مردم موفق ميشوند به بركت صبر است ﴿وكانوا بآياتنا يوقنون﴾[32] آنگاه حضرت در پايان اين روايت ميفرمايد: «فعند ذلك قال النبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) الصبر من الايمان كالرأس من الجسد» بعد از گذشت همهٴ اين مراتب و تحليل معناي صبر آن وقت رسولالله فرمود صبر از ايمان به منزلهٴ سر است از جسد «فعند ذلك قال النبيّ صلّي الله عليه و آله و سلّم) الصبر من الايمان كالرأس من الجسد فشكر الله ذلك له فأنزل الله ﴿و تمت كلمت ربك الحسنيٰ علي بني اسرائيل بما صبروا و دمرنا ما كان يصنع فرعون و قومه و ما كانوا يعرشون﴾[33] اين صبر پايانش پيروزي است دربارهٴ بنياسرائيل فرمود ﴿وَ دمرنا﴾ يعني تدمير كرديم به هلاكت رسانديم فرعون و قومش را دربارهٴ امت اسلامي هم فرمود: «فقال(صلي الله عليه و اله و سلم) انه بشريٰ و انتقام فأباح الله» وقتي آن آيه نازل شد آن آيه كه نازل شد كه فرمود: ﴿وتمت كلمت ربك الحسنيٰ علي بني اسرائيل بما صبروا﴾[34] پيامبر فرمود اميد پيروزي است بعد اين آيه نازل شد كه «فانزل الله ﴿فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا لهم كل مرصد﴾[35] ﴿واقتلوهم حيث ثقفتموهم﴾[36] فقتلوهم الله علي يدي رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و احبّائه و جعل له ثواب صبره مع ما ادخّر له في الآخرة» هم پيروزي دنيا كه ثواب صبر است هم ذخيرهٴ آخرت آنگاه در ذيل امام ششم(سلام الله عليه) فرمود: «فمن صبر واحتسب لم يخرج من الدنيا» انسان صابر كه براي رضاي خدا صبر كرد صبر يعني مروت, صبر يعني قهرماني, صبر يعني حرّيّت, صبر يعني مالكبودن بر غرايز, طبق اين بيانات معصومين(عليهما السلام) فرمود اگر كسي صبر كرد از دنيا نميرود مگر اينكه خداي سبحان چشم او را به پيروزي روشن كند «فمن صبر واحتسب لم يخرج من الدنيا حتي يقرّ الله لَهُ عينه» چشم او را روشن كند به او قرةالعين بدهد «في أعدائه» كه اعداي آنها را شكست بدهد آنها را پيروز كند اين نتيجهٴ دنيايي «مع ما يدخر له في الاخرة»[37] كه ذخيرهٴ آخرت او بهشت است جداگانه فتحصل [به دست ميآيد] كه چرا صبر «من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد»[38] است و تحصل [به دست ميآيد] كه چرا در سورهٴ فرقان وقتي «عباد الرحمن» را خدا توصيف ميكند همهٴ فضايل را كه ذكر ميكند ميفرمايد در قيامت به اينها ما غرفه و درجهٴ عاليه ميدهيم ﴿يجزون الغرفة بما صبروا﴾[39] چون صبركردند و تحصل [به دست ميآيد] كه در همين آيات سورهٴ رعد كه محل بحث است هشت صفت را كه خدا ذكر ميكند بعد ميفرمايد: مؤمني كه داراي اين صفات باشد اگر بميرد فرشتگان در بهشت از هر دري بر او وارد ميشوند و ميگويند: ﴿سلام عليكم بما صبرتم﴾[40] نه «بما صليتم و بما صمتم» نه ﴿بما صبرتم﴾ و تحصل [به دست ميآيد] كه چرا در سورهٴ انسان با اينكه آن سيرهٴ بلند را از اميرالمؤمنين و اهلبيت(عليهم السلام) نقل كرد كه ﴿انما نطعمكم لوجه الله﴾[41] و فرمود ابرار اينچنيناند: ﴿ويطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيرا﴾[42] همهٴ آن فضايل را كه از ابرار نقل كرد فرمود: ﴿و جزاهم بما صبروا جنةً و حريرا﴾[43], نه «بما صاموا» نه «بما اطعموا» نفرمود چون اهلبيت روزه گرفتند به آنها جزا داديم نفرمود چون اينها اطعام كردند يتيم و مسكين و اسير را به آنها جزا داديم فرمود چون صبر كردند كار را بايد به آن وصف نفساني كه ريشهٴ اين فضايل است نسبت داد آن اگر باشد همهٴ اين فضايل هست ميماند بحث تمثّل صبر در برزخ اينها مسائلي بود كه در قيامت و در دنيا مطرح بود اما در قبر صبر به چه صورت درميآيد آن يك بحث ديگري است كه ملاحظه ميفرماييد انشاءالله.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 19.
[2] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 43.
[3] ـ ر . ك: كافي، ج 2، ص 91.
[4] ـ ر . ك: كافي، ج 2، ص 87.
[5] ـ كافي، ج 2، ص 87.
[6] ـ سورهٴ بقره، آيات 155 ـ 156.
[7] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 65.
[8] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 156.
[9] ـ كافي، ج 2، ص 90.
[10] ـ كافي، ج 2، ص 90.
[11] ـ كافي، ج 2، ص 91.
[12] ـ كافي، ج 2، ص 91.
[13] ـ كافي، ج 2، ص 91.
[14] ـ بحارالانوار، ج 55، ص 39.
[15] ـ سورهٴ مجادله، آيهٴ 11.
[16] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 4.
[17] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 163.
[18] ـ كافي، ج 2، ص 89.
[19] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 21.
[20] ـ كافي، ج 2، ص 89.
[21] ـ بحارالانوار، ج 74، ص 239.
[22] ـ نهجالبلاغه، حكمت 456.
[23] ـ بحار الانوار،
[24] ـ كافي، ج 2، ص 88.
[25] ـسورهٴ مزمل، آيات 10 ـ 11.
[26] ـ سورهٴ فصّلت، آيهٴ 34.
[27] ـ سورهٴ فصّلت، آيهٴ 35.
[28] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 97.
[29] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 98.
[30] ـ سورهٴ انعام، آيات 33 ـ 34.
[31] ـ سورهٴ ق، آيات 38 ـ 39.
[32] ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 24.
[33] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 137.
[34] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 137.
[35] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 5.
[36] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 191.
[37] ـ كافي، ج 2، ص 89.
[38] ـ كافي، ج 2، ص 89.
[39] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 75.
[40] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 24.
[41] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 9.
[42] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 8.
[43] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 8.